ماه رمضون 98 هم گذشت! :)

دوستش داشتم و از بیشتر روزاش لذت بردم!این آخراش یه کم خسته شدم ولی در کل عالی بود :)

دلم تنگ میشه برای شب های قدرش.برای حس خوبش.ولی راستش به این زودی ها دلم برای گرسنگی کشیدن تنگ نمیشه!فکر کنم یه سال زمان خیلی مناسبیه برای ابراز دلتنگی :))))

امروز رفتیم برای نماز عید فطر!بار دومی بود میرفتم.چند سال پیش تو یه شهر دیگه رفته بودم.ولی حال و هوای امروز رو بیشتر دوست داشتم.عید رو حس میکردم قشنگ :)

امروز نجمه رو دیدم :)اولین بار محرم پارسال دیدمش.بهم گفت نبات کاش همه مثل تو بودن!تو خیلی مهربونی که به حرفام گوش میدی!بهش گفتم میدونی چیه؟تو اونقدر زیبایی که من دلم میخواد فقط نگات کنم!دلم میخواد وقتی کنارتم تمام حواسم متوجه ی تو باشه.خندید.از اون خنده هایی که چشم ها برق میزنند!بعدش محکم بغلم کرد :))نجمه  هیجده سالشه.یه دختر فوق العاده با احساس.فوق العاده پاک و زیبا.دنیا توی چشم هاش مثل نقاشیه!عاشق زندگیه.عاشق آدماست.واقعا عشق میورزه به همه چیز :) اکثر روزا توی مسجد کمک میکنه :) همه میگن نجمه ناتوان ذهنیه.ولی من میگم ما ناتوانیم توی درک ذهن نجمه!توی درک چشم هاش.توی درک نگاهش :)

امروز عیدم با نجمه گذشت.با زیباترین حالت ممکن :)

من و نجمه میتونیم بهترین دوستایی باشیم که تاریخ به خودش دیده :))


راستی چه عید خوبی.[خدایا مرسی]


+نماز و روزه هاتون قبول :)

+عیدتون خیلی خیلی مبارک :)

پ.ن:بیاید دعا کنیم هیچ کودکی.هیچ انسانی.گرسنگی و تشنگی رو احساس نکنه.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها